پری دریایی

برای تازه شدن دیر نیست.

پری دریایی

برای تازه شدن دیر نیست.

اگر نبود....

اگر نبود این فاصله های تاریک میان ستاره ها، هیچ شوقی به بالا نمی خواند نگاهم را.

اگر نبود این فاصله های تاریک میان ستاره ها،شهابی نمی گذشت و رابطه ها گم می شد.

اگر فاصله ی تاریک میان ما نبود، دلتنگی هایم همه بیهوده بود و شعرم در همین چند قدمی وا می ماند.

ببین فیلسوف شده ام.برای آنچه که نبود.

اگر نبود آسمان،چگونه پرنده ها پرواز می کردند و بالها می رفتند.

ببین که چقدر حرفهای خالی پرند.

امیر حسین آرمان-رادیو هفت

"دنیا تکرار نمی شود..!"

آنقدر خوب باشید که ببخشید، امّا

آنقدر ساده نباشید که دوباره اعتماد کنید!

اگر احساس افسردگی دارید، درگیر گذشته هستید.

اگر اضطراب دارید، درگیر آینده!

و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر می برید.

پس در لحظه زندگی کنید...!

قدر لحظه ها را بدانید!

زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.

از کسی که به شما دروغ گفته نپرسید: چرا؟

چون سعی می کند با دروغ های پی در پی، شما را قانع کند!

هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!

پس مراقب گفتارتان باشید...

جاده زندگی نباید صاف و هموار باشد

وگرنه خوابمان می برد!

دست اندازها نعمت بزرگی هستند..

و نکته آخر:

هیچ وقت فراموش نکنید که:

"دنیا تکرار نمی شود..!"

سوژه جهانی شدن رنگ مو های یک زن آرایشگر

رنگ مو های خاص و بی نظیر یک زن آرایشگر این روزها طرفداران زیادی پیدا کرده است. اما راز موفقیت این زن آرایشگر چیست؟

یک زن آرایشگر که علاقه زیادی به کارها و نقاشی های هنری معروف دارد دست بکار جالبی زده است.

اورسلا گوف که یک آرایشگر حرفه ای بوده و تخصص اصلی او مربوط به طراحی و رنگ مو می باشد, و در منطقه کانزاس آمریکا فعالیت می کند , با الهام از نقاشی های معروف اقدام به رنگ کردن موهای خود کرده و رنگ موهای بی نظیری ایجاد کرده است بطوریکه مشتریان زیادی پیدا کرده است.


سوژه جهانی شدن رنگ مو های یک زن آرایشگر


سوژه جهانی شدن رنگ مو های یک زن آرایشگر


سوژه جهانی شدن رنگ مو های یک زن آرایشگر


سوژه جهانی شدن رنگ مو های یک زن آرایشگر


سوژه جهانی شدن رنگ مو های یک زن آرایشگر

اولین ایرانی که شناسنامه گرفت.

تا کمتر از 100 سال قبل نه خبری از سجل و شناسنامه بود، نه سازمانی که تولد و مرگ و ازدواج و طلاق را ثبت کند. به جای آن، روحانیون، ریش سفیدان محله یا بزرگان قوم  بودند که تا قبل از رواج شناسنامه به سبک اروپایی ها، وقایع تولد را در کتاب های مقدس ثبت می کردند.

اما با توسعه شهرها و روستاها و افزایش جمعیت کشور نیاز به سازمان و تشکیلاتی برای ثبت وقایع حیاتی در دولت وقت احساس شد و به تدریج فکر تشکیل سازمان متولی ثبت ولادت و وفات و حتی صدور شناسنامه برای اتباع کشور قوت گرفت. به طوری که ابتدا سندی با 41 ماده در سال 1297 هجری شمسی به تصویب هیات وزیران رسید و اداره‌ای به نام سجل احوال در وزارت داخله (کشور) وقت به وجود آمد؛ بعد از تشکیل این اداره اولین شناسنامه به شماره 1 در بخش 2 تهران در تاریخ 3دی ماه 1297 هجری شمسی به نام فاطمه ایرانی صادر شد.


 عکس اولین ایرانی که شناسنامه گرفت


 عکس اولین ایرانی که شناسنامه گرفت

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎ

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ…. ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻧﺒﺎﺵ !! ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭﻋﺪﻩ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﯿﺴﺘﯽ

ﻣﺮﺩ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﻮﺩﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ ﯼ ﻣﻦ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩﻣﯿﺸﻮﺩ ! ﻭ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﻟﻪ ﮐﺮﺩ …

ﻭ ﮔﻨﺪ ﺯﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎ


آﻫﺎﯼ...

آﻫﺎﯼ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺘﻮ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ

.

.

.

ﺁﺭﻩ

ﺑﺎ ﺧﻮﺩِﺗَﻢ…

ﺍﺯ ﺧُﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ

ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻗﺸﻨﮕِﺖ ﺑِﺮﺳﯽ .

ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ

ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ ﭘﺴﺖ گذﺍشتم…

:)))))))

رسیدن به هدف تو زندگی من مثل پریدن شهریار از روی ماشین کیوانه  اول خیلی خوب اوج میگیرم ولی بعد با مخ میخورم زمین.

ماجرای هواپیما

هواپیمایی با ۱۴۰ مسافر در حال پرواز بود. ناگهان صدایی از بلندگو گفت: من کاپیتان هستم، متاسفانه بال سمت راست هواپیما آتش گرفته و شما می تونید از پنجره ببینید، ولی نگران نباشید… و متاسفانه همین الان بال سمت چپ هم آتش گرفت. همه نگاه کردند دیدند بال سمت چپ هم داره می سوزه. مدتی بعد خلبان دوباره گفت: سکان هواپیما هم آتش گرفته، شما نمی تونید ببینید ولی ما داریم تلاشمون رو می کنیم. اگر شما به زیر پاتون نگاه کنید حفره هایی رو می بینید… همه نگاه کردند دیدند کف هواپیما سوراخ سوراخ شده. خلبان ادامه داد: و از داخل این حفره ها قایق نجاتی رو داخل اقیانوس می تونید ببینید. من از داخل این قایق دارم با شما صحبت می کنم!



?

اگر زندگی این قابلیتارو داشت از کدوم استفاده میکردین؟


من از همش استفاده می کردم.

شعر کودکانه ای که جهان را شگفت زده کرد

این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده. توسط یک کودک آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره

This poem was nominated poem of 2005.

Written by an African kid, amazing thought :

"When I born, I Black, When I grow up, I Black, When I go in Sun, I Black, When I scared, I Black, When I sick, I Black, And when I die, I still black… And you White fellow, When you born, you pink, When you grow up, you White, When you go in Sun, you Red, When you cold, you blue, When you scared, you yellow, When you sick, you Green, And when you die, you Gray… And you call me colore???

این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده. توسط یک کوذک آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی دارد:

وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم… و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای، وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی، و وقتی می میری، خاکستری ای… و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟